هوا سرد شده و هنوز پنجره قشنگی های خودشو داره،هنوز هم میشه روش، ها کرد و نوشت .صدام کردن و باید برم .
چیزی به غروب افتاب نمونده بود ،همونجایی که بودم ایستادم و به اطراف نگاه کردم ،ادم ها از کنارم رد میشدن افتاب و اون ادم ها پشت به من بودن زاویه نگاهمو عوض کردم و تو نا امید ترین شرایط دنبال یه نگاه اشنا بود دیگه دلم نمیخواد هیچ وقت اون نگاه برام تکرار بشه ،یه جوری که لبم ت نخوره یاد یه شعر افتادم و یک بار خوندمش ،من مکعبم رو گم کردم
ها ,اون ,یه ,افتاب ,نمیخواد ,دلم ,ترین شرایط ,شرایط دنبال ,امید ترین ,نا امید ,تو نا